Monday 2 July 2007

خاله زنك های جهان متحد شويد

ديروز ما بالاخره به ملتی برخورديم كه روی ايرانی ها را هم سفيد كرده اند. در اين مدت از شهين خانم و مهين جون زياد شنيده بوديم كه ديگه كم كم وقتشه يك كوچولو بياد توی زندگی ما، و ديگه ما كم كم داره سن مون می ره بالا و بچه چسب زندگيه و زندگی بی بچه شيرينی نداره و از اين قبيل. البته چنان كه افتد و دانی اغلب شهين جون و مهين جون خودشون دل خوشی از شوهر و بچه ها ندارند ولی با كمال اخلاص همه را توصيه به ازدواج و افزايش ابعاد خانواده می كنند
البته در اين ميان آقا هوشنگ و جناب كتل ميان هم بيكار نبوده اند و گه گاه در مجالسی مردانه حال كوچولو را پرسيده اند و طبق اطلاعات موثقی كه از اداره ثبت احوال بريتانيا داشته اند فرموده اند كه اگر ما يك كوچولو بياوريم اتوماتيك پاسپورت بريتانيايی هم می گيريم و يك شبه ره صد ساله می رويم. و فقط تصور كن كه روزی بچه من به سبك باباش بزنه تو نخ فلسفه و از من بپرسه بابا تو برای چی من را به دنيا آوردي؟ و من بگم عزيزم خدا تو را به ما داد تا ما انگليسی شويم، اين حكمت خدا بود
بله به هر حال از فاميل و دوست و اطراف و اكناف زياد به ما رسيده بود كه ديگه كم كم بچه لازمه و دوستان زيادی زحمت كشيده بودند و هزينه تلفن از راه دور را پرداخت كرده بودند كه از ايران تماس بگيرند و ياد آوری كنند كه بدويد كه وقت تنگ است . اما خوب گمان بر اين بود كه اين خصلت قوم برگزيده آريايی است و بقيه ملل از اين نقيصه مبرا هستند. اما ديروز در يك مهمانی اين گمان هم باطل شد
بنده مثل آدم گوشه مجلس نشسته بودم و از زور بی مصاحبی عكس های دوربينم را مرور می كردم كه خانمی هندی تشريف فرما شدند و فرمودند شما چرا بچه دار نمی شويد؟ من اول تعجب كردم، حتا راستش را بخواهيد خجالت كشيدم و قرمز شدم. از دستپاچگی بلند شدم ايستادم و لبخند زدم. خام هندی كه نه فكر كنيد از عوام الناس، بلكه استاد رشته تاريخ در هند بود فرمود كه من از سحر پرسيده ام كه چرا بچه نداريد، او هم گفته من حرفی ندارم از حسين بپرس. من شصتم خبر دار شد كه سحر داشته با كسی حرف می زده و خواسته اين را از سرش باز كند فرستاده پيش من. و گرنه می دانستم كه شرايط سحر برای بچه از محالات عقلی است: اين كه من خودم بچه را به دنيا بياورم، نظافت و غذايش هم با من باشد و بعد هفته ای دو ساعت بعد از اين كه بچه شير خورد و آروغ زد بچه را بفرستم پيش مامانی كه جفتكی بزند وباز بيايد پيش آقا جون
خلاصه ما خدمت خانم هندی عرض كرديم كه مسئوليت است و سنگين است و از اين جواب های كليشه اي. اما ديديم نخير افاقه نمی كند. فرمودند كه شما در مقابل پدر و مادر هم مسئوليت داريد و اصولا زندگی يعنی مسئوليت و نمی شود از آن فرار كرد. آدم های بی بچه خودخواهند اما بچه كه بيايد شما همه چيز را برای كس ديگری می خواهيد. ديدم نخير قضيه دارد ابعاد اگزيستانس می گيرد. خوش بختانه سحر آمد. از خانم هندی اصرار و از ما انكار. فرمودند شما بچه بياوريد اگر نخواستيد بدهيد من بزرگ می كنم. شوخی نمی كنم، عينا همين را گفت. بعد گفت شما ها خيلی فكر می كنيد. فكر زياد كار را خراب می كند، بايد زود عمل كرد
بنده از همان بغل خزيدم كنار و رفتم سمت ديگر مجلس و با آقايی چينی كه به زحمت انگليسی حرف می زد هم كلام شدم. صحبت از حجاب زنان در ايران شد و اين كه فرمودند در آن گرما زن ها چطور چادر مشكی می پوشند و اين كار اصلا لازم نيست. و حالا از ما اصرار كه همه هم آن چادر مشكی را نمی پوشند و از ايشان انكار كه نخير ايشان عكسی از زن های ايرانی ديده اند سر اندر پا مشكي. البته نهايتا معلوم شد كه عكس زن های پليس را ديده اند. خلاصه حضرتشان با آن سابقه درخشان چين در حقوق بشر اندكی از حقوق بشر در ايران انتقاد كردند كه عرض شد شما دعا كنيد ايشالا درست ميشه. بعد صحبت كشيد به اين كه بچه داريد يا نه كه عرض شد خير
و حالا باز سر قضيه باز شد. ايشان آرزويش آن بود كه بجز اين يكی كه دارد يكی ديگر هم داشته باشد. اما نه در چين داشتن دو بچه راحت است، نه آن ها ديگر جوانند و نه وقت دارند. و باز از ايشان اصرار كه ديگه وقت كوچولو شده و از ما انكار
من اين يكی را هم لايی در رفتم و رفتم خدمت يك خانم كره ای خوش پوش كه تازه از كليسا برگشته بود و دير هم رسيده بود. پرسيدند كه برنامه چيست. عرض شد كه درس تمام است و به زودی عازم ايرانيم و احتمالا كار شروع می شود. فرشتگان شاهدند كه بی مقدمه گفت خوب حالا كه كار داری و جوان هم هستی ديگر می توانيد بچه داشته باشيد
نمی دانم من ديشب زيادی نور بالا می زدم يا مردم حرفی برای گفتن نداشتند. اما خلاصه كه ديدم اين ها روی ايرانی ها را سفيد كرده اند. حداقل من به شخصه در ايران خانمی را نديده ام كه به من بگويد چرا بچه دار نمی شوي. خانم ها ممكن است به هم بگويند اما اين همه اصرار و انكار برايم عجيب بود
البته هر كس عقيده ای دارد. من هم گرچه بچه نيستم، اما بچه ها را دوست دارم. ولی آقايان، خانم ها، دوستان، رفقا گر چه اين موضوع به شما ربطی ندارد اما دليل بنده برای پدر نشدن وجودی است. بنده حداقل رضايتی از شرايطی كه در آن زندگی می كنم ندارم. نه اين كه پول ندارم. شرايطم را به عنوان يك انسان دوست ندارم. دوست ندارم صفات و خصلت های خودم را در يكی ديگر هم تكثير كنم و پيشاپيش شخصيت او را با ژن هايم به مقدار زيادی شكل دهم
حقيقتش آن است كه اگر روزی بچه من به من بگويد معلم دينی ما گفته كه شیطان هست و خيلی هم مکار است، نظر تو چيه؟ من هيچ جوابی ندارم بدهم . هر كس برای زندگيش دلايلی دارد. نمی دانم شايد برای خيلی ها بچه عنصر اصلی زندگی است. اما برای من چنين جسارتی محال است. من جرات تكثير خودم را ندارم. لطفا سوال نفرماييد، توقف بيجا مانع كسب است. ح. ش

12 comments:

Anonymous said...

حسین جان
قربان دهنت. من دقیقا با همین کلمات با خودم فکر کرده‌ام. دوست ندارم خودم را تکثیر کنم. دقیقا فکر کرده‌ام که از زندگی کرده و نکرده خودم راضی‌ام ولی نمی‌توانم و نمی‌خواهم تکثیر شوم! ولی راستش این استدلال به نظرم عمر مفیدی دارد حداکثر پنج - شش سال بعد از آن دیگر کم کم ماجرا از فکر می‌گذرد و به عملی از روی بی‌فکری تبدیل می‌شود. من که فعلا خودم را با وعده سه سال دیگر پس از ثبات نسبی اوضاعمان راحت کرده‌ام. تا آن موقع هم یا بی‌فکرتر شده‌ام یا مقاوم‌تر

Sahar Tarhandeh said...

ey bad jens man behet nagoofte bodam nari farda harfhaye mehmoniye kelase mano bezari to webloget??? mordam az khandeh.

sharayete man ro ham ke onja neveshte bodi amighan tasdigh mikonam va haghighatan dorost bod. man ham haminja elam mikonam ma hal va hoselasho nadarim... tanbali bad dardiye, khodemono edare konim honare... mano ke mishnasi hamin ke karhaye marbot be khodam yadam bashe honare... darharsorat kheyli khale zanaki ke zod rafti inja gelaye kardi.

Anonymous said...

سلام،
بابا يزيد اون كامنت دونيت رو درست كن ديگه! ما كه مرديم از بي كامنتي. هي هرچي ميخواستيم بهت بگيم نشد. آخرش ديديم چاره‌اي نداره جز ميل زدن. راستيتش اون اتحاد خاله زنكها مجبورم كرد كه ديگه جيك نامه رو بزنم.
ميدوني يكي از لذتهاي زندگي اينه بقيه رو تو هچل ببيني. نميشه كه همش ما تو هچل باشيم كه!!! يه لذت ديگم اينه كه بچت ازت بپرسه خدا كيه؟ بعد تو اونو بزاري تو هچل و يه جواب مثل جوابي كه همة بابا مامانها يا معلم ديني ها ميدن بهش بدي (بپيچونيش) كه البته خود اينم كم كاري نيست! اونم بچه‌هاي امروزي كه باباهاشون مي‌فلسفن و وبلاگ مينويسن و لابد خودشونم از اول دبستان با پنتيوم فور ميرن سر كلاس و ... فكرشو بكن! اگه بتوني يه همچين بچه‌ي زيگيلي رو بپيچوني چه كيفي ميده! يه كار ديگم ميتوني بكني بري معلم ديني بشي حالشو ببري!
خلاصه از ما گفتن بود! خودتم كه ديدي همة ملل و نحل در اين زمينه اتفاق نظر دارن! ايشاللا برگشتني بچه به بغل ببينيمت بابا حسين شيخ رضايي


Mehdi Ehsani Nick

حسین شیخ رضایی said...

من شرمنده. نمی دونم کامنت این وبلاگ چرا در ایران باز نمی شه. با اجازه ای-میلت را گذاشتم این جا

Anonymous said...

خوب ملت راست میگند دیگه دست بکار بشید دیگه بابا بچه چیه یک بدبخت بی سرپرست که قبلا از کس دیگه زاده شده رو بیارید و به فرزند خواندگی قبول کنید بعدا وقتی بزرگ شد مطمئن باشید ازتون نمیپرسه چرا منو به فرزندی قبول کردید چون شرایطشرو که میبینه شکر هم میکنه که شما رو داره

Anonymous said...

بهترین کار برای شما قبول سرپرستی یک بچه بیچاره است که قبلا توسط کسی دیگری بدنیا امده والان محتاج محبت شماست

Anonymous said...

حسين آقا سلام
حق با شما بود. من نميدونم چرا به فكر ناقص خودم نرسيد! آقا كامنت فيلتره ولي وبلاگتو ميشه ديد!!!!! اينم از اون غرايب روزگار ماست! البته ما كه راهش بلد بوديم ولي فكر نميكرديم يه كامنت ساده گذاشتن اينقذه خلاف بخاد
حقيقتش كلي چرت و پرت داشتم كه ميخاستم براي پست هاي قبليت بنويسم ولي فكر كنم حالش نيست بي خيال شديم
راستي يه چيز ديگه من با پيشنهاد ماري تا حدي مخالفم!!!!! چه اهميتي داره؟؟؟ بي خيال

Iran1414 said...

اولا که پنجره کامنت فیلتر نیست! احتمالا مشکل از سرویس خدمات دهنده دوست عزیزمون بوده!
چون من به راحتی همیشه و همه جا وبلاگت رو می بینم!
بعدش هم راجع به شاخص جمعیت و اهمیت اون در قدرت یک جامعه بحث های زیادی وجود داره که هنوز بزرگترین آدم ها دارن روش بحث می کنند.
و در آخر هم باید بگم با احترام به نظر شما و همه کسانی که مثل شما فکر می کنند، بسیار خوشحالم که اکثر مردم ایران اینطوری فکر نمی کنند.
چرا که شرایط جهان در 2035 متفاوت با اون چیزی است که ما الان داریم حس می کنیم.
- وبلاگت رو از سایتم لینک دادم

حسین شیخ رضایی said...

مرسی سجاد جان بابت کامنت و لینک. سلام برسان

Anonymous said...

بازم سلام
خدمت آقا سجاد هم سلام عرض مي كنيم. حقيقتش قضيه يه كم حيثيتي شد! يعني ما الان يك ماه ازگاره كامنت ها رو ريختيم تو دلمون الكي بوده؟ سر كار بوديم؟
من همين الان سه تا سشن باز دارم به وبلاگ حسين آقا دوتاش معموليه (با IE7و با Opera9.21) يكيش هم از فيلتر شكن رد شده! با اوني كه از فيلتر شكن رد شده الان دارم كامنت ميذارم ولي اون معموليها اصلا اين پيج رو باز نميكنه! اينترنتمون هم وايرلسه از Datak گرفتيم. ضمن اينكه توي خونه هم كه از اين دايال آپها معمولي استفاده ميكنيم اونجا هم وضع به همين منواله! ممنون ميشم اگه بتوني كمك كني
حسين اقا شرمنده ها! ما اين كامنت دوني شما رو مثه وبلاگ خودمون ميدونيم. اگه شما اينطور نميدوني لطفا اين كامنت ما رو بي خيال شو داداش!!
كنار آشنايي تو آشيانه ميكنم
زت زياد
مهدي

Anonymous said...

وبلا گ من يه روزه است.........يه سری بهش بزنين حيووني گنا دا ره...
تنهاست
http://hichkihichkas.persianblog.com/

Anonymous said...

دوست عزیز
من با 4 تا pc چک کردم. هم ADSL و هم Dial up مشکلی ندارم.
نمی دونم مشکل از کجاست؟
امیدوارم حل بشه تا حرفا توی دل
نمونه!
با اجازه حسین آقا البته
sajjad