Saturday 7 July 2007

يك روز با يك مجسمه ساز


امروز فرصت يگانه ای دست داد تا با يك مجسمه ساز محلی كه شهرتی جهانی هم دارد نيم روزی را صرف كنيم. همراه با خانواده اش ما را به تماشای چند تا از كارهای چوبيش كه در يكی از كالج های مسيحی نزديك ما است برد و در مورد كارها برايمان توضيح داد

من اول بار با كار های فنويك لاوسن حدود پنج سال پيش آشنا شدم، وقتی كه برای اولين بار به كليسای جامع شهرمان دورهام رفتم. كاری چوبی از او در اين كليسا هست به نام 'پيكره مريم سوگوار' (عكس زير). كار بی نهايت ساده و در عين حال مفهومی است. هم مريم ايستاده و هم مسيح بر روی زمين افتاده تكه ای از درختی كهن سال هستند با تناسب اندامی غير معمول. جنس چوب، زمختی آن، ابعاد كار و غمی كه در كل كار هست من را عاشق اين كار كرده بود. بارها به عشق ديدن آن به كليسا رفته بودم. چيزی كه در اين كار برای من جالب بود آن بود كه نوعی 'طبيعی بودن' را می شد در آن ديد. مسيح و مريمش از جنس چوب ساده بودند، معمولی و زمخت. انگار كه تكه ای از طبيعت دور و اطراف ما. هر چوبی می تواند يك مسيح باشد

امروز فنويك توضيح داد كه اين كار او لزوما كاری مذهبی نيست، همان طور كه خود او هم خيلی مذهبی نيست. اين كار تم قديمی مادر و فرزند است و اگر خارج از كليسا و مثلا كنار رودخانه نصب شود می تواند كه تداعی كننده سوگ مادری بر فرزند از دست داده اش شود. چندی پيش شنيدم كه يكی از نمازخانه های واتيكان كار ديگری از او را خريده و آن را نصب كرده است

امروز اما چند كار ديگر از او را ديديم. اولی (عكس های زير) 'فرياد' نام دارد، و يكی از زن های آن همان فيگور و حالت تابلوی فرياد اثر مونك را گرفته است. فنويك گفت كه كار را با تاثير از رنج مردم در ويتنام ساخته. مجسمه چوبی است و متشكل از چند پاره. يكی كودكی بی پناه كه نمی داند به كجا پناه برد، يكی كودكی كه بر دوش مادر فرياد كش جا دارد، ديگری كودكی كه در انفجار منهدم شده و حفره ای در بدنش ايجاد شده و ديگری كودكی در حال فرار. همه چوبی با رنگی تيره. كل كار بسيار تاثير گذار است. فنويك گفت كه در حين اين كار بوده كه با جريان مد روز مجسمه سازی در آن روزگار كه به سوی هنر آبستره و نظريه هنر برای هنر پيش می رفته خداحافظی كرده و كارش را بيشتر جنبه بيانی داده است. يعنی سعی كرده كارش علاوه بر فرم و فضا به چيزی ورای خود هم اشاره داشته باشد. نكته جالب در اين كار اين كه بعد از سال ها وقتی جنگ عراق می شود و فنويك دوباره كودكی جنگ زده را می بيند كه اين بار با دست های قطع شده می دود دست های كودك دونده در اين اثر را پس از سال ها می برد و در واقع اثری ديگر خلق می كند

كار ديگر (عكس زير) تركيبی است از پيكره مسيح با صورت دختر فنويك كه روزگاری توسط پليس بازجويی شده و موهای او را كشيده اند. اين كشيدن موها و ضربه به صورت در صورت مسيح هم ديده می شود. گفت كه اين كار نشان می دهد چگونه او از ايده های مذهبی شروع كرده اما به سمت كاری سكولار پيش رفته است. مجددا اگر كار جايی خارج از كليسا باشد می تواند كه كلا اثری غير مذهبی تلقی شود. وقتی فنويك اين كار را توضيح می داد با انگشت به منحنی های چوب دست می كشيد. دستی كه انگار صدای انحنا را می فهمد. گفت كه در هنگام ساخت، چوب هم خودش بخشی از كار را می سازد و در واقع مجسمه ها تركيبی است از ايده های هنرمند و ايده های مخفی در خود درختان. فنويك كار با چوب را دوست دارد چون هر درختی تاريخی كهن پشت سر دارد، گذشته را با خودش حمل می كند و پاره ای از طبيعت است. پس بی دليل نبوده كه شاگرد او به مناسبت بازنشستگی اش به او كنده درختی پانصد ساله هديه داده است


كار زير هم كه باز چوبی است چند زن را نمایش می دهد و این کودک بی پناه را که میان آن ها پناه داده شده است

فنويك آدم عجيبی است. حاضر به نشر كارهايش، چاپ كتاب در مورد خودش يا حتا تكميل سايت يا بروشوری در مورد كارهايش نيست. وسواس عجيب هنری دارد. اصولا می گويد بعضی كار هايش ارزش ندارد و مايل به نگه داشتن آن ها نيست. دخترش تلاش می كند كمی جنبه عمومی كارها را بيشتر كند. سايت زير به اين منظور طراحی شده هر چند هنوز ناقص است و از طرف خود فنويك هم تمايل چندانی برای تكميل آن ديده نمی شود . روز خوب و بياد ماندنی بود. ح.ش

No comments: