Tuesday 24 July 2007

بانو توران ميرهادی

در خبرها بود كه مراسم بزرگداشت توران ميرهادی همزمان با هشتاد سالگی او برگذار شد. به عنوان يكی از اعضای شورای كتاب كودك (كه البته مدت ها است حق عضويت نداده) از اين مراسم خوشحال شدم و گفتم در اين جا چند كلمه ای در باب خانم ميرهادی بنويسم. ميرهادی از باقی ماندگان نسلی است كه به كار بی دريغ و سازنده برای ايران پرداختند. هيچ گاه روزی را كه برای مصاحبه پيش مرحوم بيرشك رفتم فراموش نمی كنم. پيرمرد نمی شنيد اما با همان هيجان هميشگی در باب ايران و اين كه ما وظيفه داريم به مملكت خود خدمت كنيم صحبت می كرد. هنوز شور كار برای وطنش را داشت و با آن وضع جسمانی سر كار می رفت

ميرهادی از همان نسل است. در حدود جنگ جهانی دوم تحصيلاتش را در فرنگ تمام كرده و آن گاه به ميهن بازگشته تا در بنای آموزش و پرورش نوين ايران شریک شود. عمری است كه در راه آموزش و پرورش و ادبيات كودك كار كرده، با هشتاد سال سن هنوز هر روز به محل كار اصلی اش فرهنگنامه كودك و نوجوان می رود و برای اتمام اين دائره المعارف ويژه كودكان كه در حكم فرزندش است بی اغراق از صبح تا شام كار می كند

ميرهادی همراه با ساير فعالانی مانند خانم نوش آفرين انصاری موسسان يكی از قديمی ترين سازمان های غير دولتی در ايران يعنی شورای كتاب كودك اند كه بی اغراق در پی چهل سال فعاليت فرهنگی در مملكتی كه عمر كارها اگر به سال برسد شاهكار است خدمات فراوانی به ادبيات كودك ايران، شناخته شدنش در جهان و ارتباط فعالان آن با آن سوی آب ها كرده است. بی هيچ تعصبی بايد بگويم كه سطح فعاليت و تخصص در شورای كتاب كودك ايران قابل مقايسه با بهترين و فعال ترين سازمان های غير دولتی جهان است

پيش از آمدنم وقتی در ايران بودم اين فرصت را يافتم تا برای مدت كمی به فرهنگنامه بروم و در گروه علم آن برای نگارش مدخل علم همكاری كنم. خانم ميرهادی را در اين مدت معلمی يافتم كه هنوز در این سن سعی در به روز نگه داشتن اطلاعاتش در مورد ادبيات كودك می كند، هنوز به معنای واقعی كلمه از افراد و كتاب های پيرامونش می آموزد و با صبر و پشتكاری كه ظاهرا ديگر تنها در نسل او يافت می شود بار چاپ فرهنگنامه ای با آن وسعت توسط بخش خصوصی را به دوش می كشد

بسيار دوست دارم كسی روزگاری تاريخ مدارس جديد را در ايران بنويسد و فی المثل به مدارسی مانند علوي، البرز و فرهاد كه هر كدام نماينده طبقه خاصی در ايران بوده اند بپردازد. ميرهادی موسس مدرسه فرهاد و بنيان گذار سبك نويی در آموزش و پرورش اين مملكت بوده است. فقط برای داشتن نمونه ای از اين سبك به اين نقل قول از خود او اكتفا می كنم: در حال حاضر بزرگ ترین خطری که در آموزش و پرورش وجود دارد عامل اسارت بار رقابت است که همه را به خود درگیر کرده است و مسلما اگر این رویه خطرناک ادامه یابد مدیران و دست اندرکاران از آموزش و تعلیم و تربیت دانش آموزان باز می مانند. این درحالی اتفاق می افتد که ما سال ها پیش در مدرسه فرهاد چیزی به نام جایزه، رتبه بندی شاگردان به لحاظ درجه یک و درجه دو و اساسا موضوعی به نام رقابت نداشتیم و اگر شاگردان آن زمان که امروز خود به درجات متعالی رسیده اند را بنگریم متوجه می شویم تماما به واسطه زحمات و کوشش های شخصی خود به این مراحل دست یافته اند. متاسفانه امروز هر طرحی را که به آموزش و پرورش پیشنهاد می کنیم بلافاصله مبدل به طرحی رقابتی می شود و این نادرست است. کار در فرهنگنامه کودکان و نوجوانان به ما آموخت تا با یکدیگر درباره امور مختلف مشورت کنیم، بسنجیم و با فکر کردن طولانی مدت به نتایج و قضاوت های ناگهانی دست نزنیم. درواقع برای به بار نشستن فعالیت های فرهنگی چنین ویِژگی هایی لازمه کار است

برای شناختن يك انسان هيچ چيز بهتر از نگاه كردن به آثار او نيست. ميرهادی در پيشانی فرهنگنامه ای كه زير نظر او نگاشته می شود چنين می نويسد: فرهنگنامه یاور معلمان است ، مشروط بر این که برای استفاده از آن تکلیف داده نشود، نمره داده نشود. کودکان و نوجوانان این سرزمین را یاری کنیم تا با بال های فرهنگ خود پرواز کنند


او از نسلی است كه هنوز برایشان معلم بودن وظيفه و شرافتی انسانی است. دريغ كه امثال او از گردونه به دورند و در زير هيولای سياست زدگی كمتر كسی ارج كار سترگ آنان را می داند. ح.ش

No comments: