Saturday, 30 June 2007

آری اين چنين بود پاپر


در ادامه پست قبلی يادم افتاد از حكايت پاپر (يا چنان كه اغلب در ايران می نويسند پوپر). در ايران كه بوديم اوايل تركش های انفجار پاپر و پاپرزدگی به ما هم خورده بود. فكر می كرديم آسمان شكافته و يك فيلسوف افتاده پايين به نام پاپر كه از بخت خوش دكتر سروش هم آن را به ما معرفی كرده. اين فيلسوف عالی مقام كه در تاريخ فلسفه علم نه متقدمی داشته و نه متاخری آن چنان طرحی نو در انداخته كه جز گزيدن انگشت حيرت كاری در برابر آن نمی توان كرد. و اضافه كنيد به آن كتاب جامعه باز را كه ريشه تمام ديكتاتورها را زده و ديگر نور علی نور است. از آن طرف دكتر سروش و بعد تر دكتر پايا چنان از اين انديشمند دفاع غيرتی و ناموسی می كردند كه هر مخالف آن متهم به بی ناموسی بود و خلاصه پاپر آن بود كه زهر از قبل تو نوشدارو/ فحش از دهن تو طيبات است

و اضافه كنيد موج پاپرزدگی در عموم اهل فكر اين مملكت را. هر كسی هر كاری داشت يك ابطال پذيری هم می انداخت تنگش و كار را يكسره می كرد. برای آن كه حرف بی مدرك نزده باشم نگاه كنيد به زندگينامه خود نوشت بهاء الدين خرمشاهی كه چگونه چند جا می گويد من پاپری هستم و در آن فصلی كه در رد فلسفه نوشته حرفش ابطال ناپذيری متافيزيك است. و ديگر كاری ندارد كه همين پاپر ننه مرده خودش می گويد ملاك ابطال پذيری برای تفكيك علم از غير علم است اما به اين معنا كه هر چيز علمی نباشد بی ارزش است نيست، از جمله صراحتا می گويد نظريات زيبايی شناسی ابطال ناپذيرند اما بی معنا يا بيهوده نيستند

خوش بختانه در ايران كه بودم اين بخت را داشتم كه شاگرد مرحوم علی آبادی در فلسفه علم باشم. آن مرحوم از جمله كارها كه كرد يكی هم آن بود كه به مای عوام فهماند كه پاپر علاوه بر ابطال پذيری كه يك قسمت از كار او است نظرات ديگری هم در فلسفه علم دارد و از قضا جمع كردن اين نظرات (مثلا واقع گرايی او) با ابطال پذيری چندان راحت نيست. ضمن آن كه كارهای تكنيكی او در حساب احتمالات و مساله 'حقيقت مانندي' همه احتياج به كار و مطالعه فنی دارند و بسياری كسان آن ها را تاييد يا نقد كرده اند. خلاصه اول بار در درس آن مرحوم بود كه فهميديم پاپر اين كليشه ابطال پذيری نيست و فهم كارهای او مثلا در مكانيك كوانتومی احتياج به دانش دارد و نقد های مهمی هم بر كار های او وارد شده و چنين نيست كه كسی به راحتی بگويد من پاپری هستم و تمام

اين گذشت تا من آمدم به انگلیس، كشوری كه پاپر در آن زيست و لقب 'سر' گرفت و آثارش را انتشار داد. انتظار من آن بود كه در دانشكده ما حداقل صحبت و احترام خاصی برای پاپر قايل باشند، مكرر به آثار و نظرات او ارجاع شود و خلاصه در بورس باشد. اما نشان به آن نشان كه پاپر هم در اين جا فيلسوفی بود در رده ساير فلاسفه. نه حرف آخر را زده و نه كسی می گويد من پاپری هستم

پارسال كه من مربی درس فلسفه علم در دانشگاه بودم بايد در سير تحولی نظرات فلاسفه در باب علم پاپر را هم بحث می كرديم. با مشورت استاد اصلی درس يكی از سوالاتی كه برای دانشجويان به عنوان موضوع مقاله آخر ترم داديم اين بود كه آيا نظريه تكامل در زيست شناسی ابطال پذير است يا خير، و اگر نيست تكليف ابطال پذيری پاپر چيست؟

دانشجويان من همه سال اول بودند، يعنی كه تازه دبيرستان را تمام كرده بودند و سال اول دانشگاه شان بود. دوست داشتم مقالات اين دانشجويان را كه چگونه بی هيچ ترس و واهمه ای در مورد نظرات پاپر مطلب نوشته بودند و خيلی ها كار او را نقد كرده بودند (از قضا بعضی نقد ها وارد و جالب هم بود) را برايتان می نوشتم

حرف من انكار مقام پاپر به عنوان فيلسوفی تاثير گذار نيست. حرف آن است كه شيوه برخورد ما با فلاسفه هم جهان سومی است. كسی را بت می كنيم و به سرش قسم می خوريم و چنان با ضرب و زور مد و روشنفكر بازی در مخ دانشجوی بيچاره فرو می كنيم كه جرات نكند به كار اين آدم نگاه انتقادی كند. حال آن كه در مملكت خود اين فيلسوف برخورد با او جهان سومی نيست. نظراتش خوانده می شود، دانشجوی سال اول بايد در مورد آن ها فكر كند و اگر ايرادی يافت نقد كند. اين است فرق فارق ما با ايشان. ح. ش

No comments: