Tuesday, 5 June 2007

هم چون مسيح باش ... اما چگونه؟ تاملاتی در منطق پيروی




تصور اوليه ما آن است كه داشتن تعابير و تفاسير گوناگون بيشتر خصلت متون ادبي، فلسفي، راز آميز و عرفانی است (اشعار حافظ در ادبيات فارسی شايد بهترين نمونه باشند). من كمتر ديده ام كه كسی در مورد تفسير پذيری جملات غير اخباری بررسی كرده باشد. در نوشته زير سعی می كنم تفسير پذيری يك گونه خاص از جملات امري، يعنی آن جملاتی كه امر به پيروی از چيزی می كنند را بررسی كنم

فرض كن كسی به من بگويد " مثل مسيح باش"، يا به عبارتی "از مسيح پيروی كن". اين حرف می تواند به صورت های بسيار گوناگون و حتا متناقضي اجرا شود. اولين حالت آن است كه اصولا من بگويم اجرای اين دستور ممكن نيست، چون تفاوت های بسيار زيادی بين من و مسيح و بين زمان و مكان من و مسيح هست كه مثل مسيح بودن را ناممكن می كند. مثلا طبق روايت غالب مسيح از مادر باكره به دنيا آمد و در دو هزار و اندی سال پيش می زيست و در فلان موقعيت جغرافيايی بود كه همگی با شرايط و موقعيت من فرق دارند پس من نمی توانم مثل مسيح باشم

دومين حالت آن است كه من بگويم پيروی از مسيح يعنی آن كه من يك مسيحی باشم، يعنی غسل تعميد شوم، به كليسا بروم ، در زندگی شخصی مثل مسيح رفتار كنم و غيره. اين تعبيری است طبيعی تر كه اكثر مردم از جمله "از مسيح پيروی كن" می فهمند و آن ها كه از مسيح پيروی می كنند اكثرا چنين می كنند

اما حالا يك تعبير ديگر را در نظر بگيريد. من ممكن است بگويم مثل مسيح بودن يعنی آن كه هر كاری را كه مسيح در بستر و موقعيت تاريخی خودش انجام داد من هم در بستر و موقعيت تاريخی خودم انجام دهم. مثلا مسيح در برابر دين رايج و غالب زمانش كه يهوديت بود به نوعی ايستاد و درصدد ايجاد تغييراتی در آن برآمد، حالا اين كار در بستر تاريخی من يعنی اين كه من هم در مقابل دين غالب و رايج زمان و مكان خودم كه همان مسيحيت رايج است بايستم و در صدد ايجاد تغييراتی در آن برآيم و به نوعی آن را طرد كنم و آيين تازه ای پی افكنم. بنابر اين تعبير، مثل مسيح بودن نه تنها به مسيحی بودن منجر نمی شود بلكه به ضد مسيح بودن می انجامد

تعبير ديگر می تواند آن باشد كه چون مسيح نهايتا عملی سياسی كرد و در صدد تخريب معبد يهوديان برآمد و نهايتا با دادگاه رومی طرف شد و بنابر ادعای دادگاه رومي اختلالی در ماليات دهی مردم ايجاد كرد و …، مثل مسيح بودن يعنی آن كه بايد دست به عمل سياسی زد و قدرت حاكم را به چالش كشيد. يعنی در اين جا مثل مسيح باش نتيجه ای سياسی دارد. مدتی پيش در يكی از برنامه های ميزگرد تلوبزيون بريتانيا فردی از اين تعبير مسيحيت دفاع می كرد ومی گفت اگر كليسا بخواهد نقشی مهمی در اخلاقيات جامعه داشته باشد بايد به پيام اصلی مسيح كه به چالش كشيدن قدرت سياسی است بازگردد

همين 4 تعبير از ميان انواع تعابير ممكن نشان می دهد كه بر خلاف تصور اوليه ما این دسته از جملات امری هم به نوبه خود می توانند منطق هرمنوتيكی خاصی داشته باشند. اما چرا چنين تنوع تفسيری ممكن است؟ نكته اول آن است كه در جملات امری از اين دست ما غالبا از مفهوم شباهت استفاده می كنيم. "از مسيح پيروی كن" يعنی آن كه شبيه مسيح شو. اما نكته آن است كه شباهت (به عنوان يكی از پايه ای ترين و در عين حال مبهم ترين روابط) نياز به عنصر ثالثی به نام وجه شباهت دارد. دو چيز شبيه هم هستند از فلان جهت خاص و از نظر ساير جهات شبيه نيستند (اين كتاب شبيه اين قلم است از نظر آن كه هر دو آبی هستند، ولی از نظر مواد سازنده يا شكل يا … شبيه نيستند). لذا وقتی می گوييم شبيه مسيح باش، احتياج به يك وجه شبه هم داريم و فرض كردن وجه شبه های مختلف باعث تعبيرات مختلف از يك جمله امری می شود. اگر وجه شبه را زندگی شخصی بگيريم، مثل مسيح بودن به مسيحی بودن ختم می شود ولی اگر وجه شبه را نوع واكنش به قدرت حاكم بگيريم مثل مسيح باش به عمل سياسی می انجامد

نكته دوم آن است كه شباهت يك مفهوم درجه دار است. يعنی الف می تواند شبيه تر باشد به ب تا به ج. مثلا من مي توانم هم به پدرم و هم به مادرم شبيه باشم اما درجه شباهت من به مادرم ممكن است بيشتر از درجه شباهت به پدرم باشد. اين مدرج بودن شباهت باعث می شود كه حتا با ثابت گرفتن وجه شبه باز هم تعابير مختلفی از يك جمله امری ممكن باشد. در حالت اول كه فردی می گويد شبيه مسيح شدن ناممكن است، او از شباهت بالاترين درجه آن يعنی انطباق كامل را مراد كرده است. اما با كاستن از ميزان مشابهت می توان شباهت ناقص به مسيح پيدا كرد. لذا حتا اگر در جمله" مثل مسيح باش" ما وجه شبه را زندگی فردی و شخصی بگيريم، باز اين كه در زندگی شخصی تا چه حد بايد (و می توان) شبيه مسيح بود می تواند تعابير مختلفی بسازد

و نكته آخر اين كه در تعبير چنين جملاتی ما با كلمات "ايندكسيكال" سر و كار داريم. كلماتی مانند اين، آن، امروز و فردا كه به وسيله اشاره مستقيم به اشيا دلالت دارند ايندكسيكال ناميده می شوند. جمله "امروز جمعه است" می تواند دریك روز خاص (يعنی جمعه) درست باشد و در ساير روزها نادرست باشد. تغيير صدق اين جمله به دليل وجود كلمه ايندكسيكال "امروز" در آن است. حالا نكته آن است كه در تعبير جملات امری ممكن است به كلمات ايندكسيكال برخورد كنيم و اين كلمات می توانند تعابير مختلفی بسازند. فرض كنيم من از جمله "مثل مسيح باش" اين را می فهمم كه بايد عليه دين و عقايد رايج در زمانم ايستادگی كنم. حال اگر من در قرن بيست و يكم و دریك كشور غربی باشم اين حرف يعنی آن كه عليه مسيحيت رايج بايستم. اما اگر در زمان يا مكانی ديگر باشم (مثلا دریك كشور اسلامي) اين حرف يعنی آن كه در مقابل عقايد رايج اسلامی بايستم. وجود كلمات ايندكسيكال به تنوع تفاسير جملات امری می افزايد

بحث تعبير پذيری این دسته از جملات امری می تواند نتايج گوناگونی در حوزه های مختلف داشته باشد. به عنوان نمونه می دانيم كه اديان ابراهيمی از جمله اسلام مملو از جملات امری مبنی بر پیروی از فلان کس یا فلان سیره هستند. احكامی از قبيل پيامبر برای شما اسوه است از او تبعيت كنيد یا از خدا، رسول خدا و صاحبان امر پيروی كنيد و غیره. باز كردن امكان تفاسير مختلف از این جملات امری می تواند نتايج دگرگون كننده ای در علوم اسلامی داشته باشد. فرضا وقتی دستوری در مورد اطاعت از صاحبان امرهست، اين دستور می تواند به صور گوناگون تعبير شود، تعابيری كه گاه متضاد هم اند يا ممكن است به نفی تعابير رايج منجر شوند (مثال از مسيح پيروی كن را به ياد بياوريد). اكنون عالم علوم اسلامی با این چالش روبرو است كه ابتدا اين تعابير و تفاسير را رده بندی كند و ثانيا اگر برخی را در تضاد با ساير بخش های دين می داند دلايلی برای مردود اعلام كردن آن ها و يا ايجاد سازگاری در كل پيكره باورهای دينی بيابد. هم چنین متون حقوقی و متون اخلاقی (اخلاق نرماتیو) می توانند در سایه این بحث به صورت های متفاوتی نگریسته شوند


پی نوشت اول: تكميل اين بحث نياز به رده بندی ساير انواع جملات امری و بررسی مساله تفسير پذيری آن ها دارد

پی نوشت دوم: در اين دنيای وانفسای مجازی نمی دانم نوشتن اين حرف به كار می آيد يا نه، ولی اين بحث متعلق به نويسنده اين وبلاگ است و هر گونه استفاده يا ارجاع به آن بايد با ذكر منبع و نشانی اين نوشته باشد. ح.ش

2 comments:

Anonymous said...

Your analyses were very interesting. It made me think more than I ever do when I am reading a web log.

Anonymous said...

Sahar Tarhandeh

Dear hoseyn, I had a bit of fun reading your new post and I liked it, well I had to read it more than once, in order to understand it as you know that I am very naive in philosophy and logic. I never thought that very simple words and sentences could have such a controversial meanings. I like your writing style, which is simple and easy to read, so do write more.