Tuesday, 19 June 2007

چند همسری و حقوق بشر


روبرو شدن با هم جنس گرايان درجامعه و دانشگاه، ديدن انجمن ها و سخنرانی های آن ها در محيط دانشگاهی و بحث های مربوطه در كلاس های اخلاق و رسانه های گروهی همواره سوالی را در ذهن من ایجاد می کرد

اگر هم جنس گرايی به هر دليلی در غرب پذيرفته شده است و در بسیاری کشورها از جمله در انگليس زوج های هم جنس می توانند ازدواج خود را قانونا ثبت كنند، چرا انواع ديگر خانواده كمتر مورد بحث قرار می گيرد. مثلا می توان خانواده هايی را متشكل از يك مرد و دو همسر تصور كرد ( آن چه كه ما سنتا ازدواج مجدد می گوييم)، يا خانواده هایی متشكل از يك زن و بيش از يك مرد و يا اصولا خانواده هايی متشكل از گروهی زن و مرد. سوال برای من آن بود كه چرا كسی در مورد اين گونه خانواده ها حرف نمی زند و از حقوق آن ها سخنی نيست

تا آن كه مدتی پيش تلويزيون مستندی نشان داد در مورد گروهی از مردم در آمريكا كه با رضايت و آگاهی كامل در چنين خانواده هايی زندگی می كنند. مثلا مواردی را نشان می داد كه مردی همسر قانونی و ثبت شده دارد و از او بچه ای هم دارد اما با اين حال يك يا دو زن ديگر دوست او هستند و همه با هم در يك خانواده زندگی می كنند. زن قانونی اين را می داند و از آن رضايت دارد، زنان ديگر هم هر كدام دلايلی برای وارد شدن به اين نوع زندگی دارند از جمله مثلا يكی می گفت بودن با مردی كه همسر خود را دارد مطمئن تر است چرا كه همه انرژی عاطفی او روی تو متمركز نيست و امكان شكستن رابطه كمتر است

با ديدن اين فيلم يك نكته توجه من را جلب كرد و آن وضعيت حقوقی اين موارد در كشور های غربی است. برای اطلاع مفصل تر از اين نوع زندگی و جوانب مختلف آن از جمله وضعيت حقوقی آن می توانيد به اين مدخل ويكيپديا مراجعه كنيد. اما من برای ساده شدن بحث حرفم را صرفا روی يكی از نمونه های اين مقوله يعنی پديده چند همسری متمركز می كنم. حالتی كه مردی بيش از يك همسر يا زنی بيش از يك شوهر دارد

در آمريكا پديده چند همسری يكی از ميراث های فرقه مسيحی مورمون ها است. در سال 1831 به رهبر اين گروه جوزف اسميت وحی می شود كه ممكن است برای برخی از مردان مورمون چند همسری لازم باشد. داستان اين فرقه و آن چه در تاريخ بر سر آن ها آمده جالب و مفصل است كه ذيل بخش مورمن ها در مدخل چند همسری می توانيد بخوانيد. قوانين زيادی برای مقابله با چند همسری در آمريكا وضع شده و آن را عملی مجرمانه تلقی می كند. در هر حال اين فرقه خود بعد ها چند همسری را ممنوع می كند، هر چند كه هنوز كسانی را به دليل تبعيت از دستور اصلی اين فرقه و به جرم داشتن چند همسر در آمريكا دستگير و مجازات می كنند

در انگلستان چنين سابقه تاريخی طولانی وجود ندارد، اما عمدتا بعد از جنگ جهانی و آمدن مهاجران مسلمان و آسیایی اين مساله در اين كشور هم مطرح می شود و حتا برخی مسلمانان برای داشتن حق قانونی ثبت آن اقدام می كنند. مثلا طبق این خبر بی بی سی عده ای از مسلمانان بريتانيا بر اساس بند هشتم مصوبه سال 98 حقوق بشر در بريتانيا که می گوید "زندگی شخصي، خانوادگي، مسكن و مكاتبات هر فرد بايد مورد احترام قرار گيرد" دولت را تحت فشار برای به رسميت شناختن چند همسری كرده اند و گفته اند كه در صورت رد تقاضای آن ها پارلمان مسلمانان در بريتانيا مورد را به دادگاه حقوق بشر اروپايی ارجاع خواهد داد

طبق اطلاعات ويكی پديا ذيل مدخل چند همسری در اكثر كشورهای غربی ازدواج با چند همسر به رسميت شناخته نمی شود


خوب حالا برگرديم به حقوق بشر و نكته اصلی این نوشته. برای رسيدن به اين نتيجه يك فرض لازم است. برای لحظه ای عقيده شخصی خودتان در مورد اخلاقی بودن يا نبودن چند همسری را كنار بگذاريد و فرض كنيد مثلا دو زن با علم و اطلاع كامل تصميمی آزادانه گرفته اند كه با يك مرد ازدواج كنند، آيا در كشورهايی كه ازدواج هم جنسان به رسميت شناخته می شود نبايد اين حق به آن ها هم داده شود كه ازدواجی رسمي، قانونی و ثبت شده داشته باشند؟ اين جا درستی يا نادرستی اخلاقی این عمل مد نظر نيست، بلكه نكته مهم وضعيت حقوقی آن در نسبت با ساير حقوق به رسميت شناخته شده است. فرض من آن است كه طبق مواد حقوق بشر مبنی بر آزادی فرد در امور خانوادگی دولت های غربی نبايد چنين حقی را از شهروندانشان سلب كنند

اما چرا آن ها چنين می كنند؟ پاسخ به اين سوال اصلی ترين نكته من در اين نوشته است. چند همسری امری مذموم، تابو و منفی در فرهنگ غرب است. اين امر در جوامع غربی هم از جانب مسيحيت طرد می شود و هم از جانب افكار عمومي. از طرف ديگر طرفداران اين امر نيز يا گروهی بنياد گرای مسيحی اند مانند مورمون ها و يا عده ای مهاجر مسلمان و در اقليت كه وزن و جايگاه اجتماعی سنگينی نداند. اصل حرف آن است كه گر چه به نظر می رسد به رسميت شناختن چند همسری بايد طبق منشور حقوق بشر امری واضح باشد، اما پيشينه و بستر فرهنگی كشورهای غربی آن را نمی پذيرد

جدای از مباحثی كه در مورد خود متن منشور حقوق بشر وجود دارد، طرف ديگر ماجرا اجرای اين منشور است. اين حقوق به سادگی و فارغ از فرهنگ های مختلف نمی توانند در كشور ها اجرا شوند. پذيرش بعضی از آن ها در كشور های غربی به دلايل فرهنگی سخت است، حال آن كه همين موارد در كشورهای مسلمان ممكن است آسان تر عملی شوند. بر عكس مواردی هم هست كه اجرای آن ها در فرهنگ كشورهای شرقی سخت است ولی جزو اركان جامعه غربی هستند

---------------
نتيجه: در اين سه پست كوشيدم به حقوق بشر و منشور جهانی آن بپردازم. در پست اول نگاهی انتقادی به خود متن كردم، در پست دوم نمونه ای از چون و چراهای فلسفی در مورد مبانی آن را نشان دادم و در اين پست گفتم كه اجرای مجموعه واحدی از قوانين و حقوق در بستر فرهنگ ها و مذاهب مختلف می تواند كه تا چه حد متنوع باشد و اين فرهنگ ها چه مشكلاتی می توانند در اجرای حقوق بشر به وجود آورند

اما همه اين ها از اهميت عملی حقوق بشر نمی كاهد. بحث حقوق بشر از آن جهت جالب است كه گرچه می توان در مبانی فكری آن چون و چرا زياد كرد اما به دلايل عملی كسی در فايده كاربردی آن شك ندارد. بودن مجموعه قوانينی كه فرد و زندگی او را در برابر قدرت های حاكم به نوعی مصونيت دهد امر مغتنمی است هر چند كه پايه های اين حقوق چندان مستحكم نباشند

5 comments:

Peyman said...

راجع به ازدواج هم جنسها پشتوانه قضیه بحثهای روانشناسان است که همجنس گرایی رو تلویحاً ژنتیک می دونند و همجنسگرا، همجنسگرا زاده شده بدون قدرت و اراده شخصی خودش. این پشتوانه در مورد سایر انواع خانواده وجود نداره، هنوز! هرچند یکی باید بگه همه مردها اصولاً اینطوری به دنیا می آیند که از روی غریزه جایی بتونند ژنشون رو پخش کنند بدشون نمیاد

حسین شیخ رضایی said...

ممنون. فکر نمی کنم دلیل حقوق هم جنس گرایان نظر برخی روان شناسان یا زیست شناسان باشد چون هنوز ژنتیک بودن این موضوع تا رسیدن به حد یک نظریه علمی راه زیادی دارد. بعد هم این که چند همسری محدود به مردان نیست می توان زنی با چند شوهر را هم در این مقوله قرار داد

Iran1414 said...

موضوعیت اصلی در این باب، نه حقوق بشر و نه مسادل ژنتیکی است.
آنچه باید مورد بررسی قرار داد، آن است که هدف امپریالیسم نئولیبرال از ایجاد یا عدم ایجاد چنین حقوقی چیست؟!؟
سوال این است که آیا قوانین حقوق بشر صرفا برای دفاع از حقوق بشر است یا اینکه ابزاری است برای پیشبرد اهداف خاص؟!؟

Anonymous said...

آفرین ثابت کردی که زن ذلیل نیستی
تو تنها مردی هستی که تو وبلاگ ها دیده ام

حسین شیخ رضایی said...

سجاد جان ممنون. امپرياليسم نئو ليبرال يعنی چه؟ زمان نوشتن اين بيانيه يعنی بعد از جنگ جهانی دوم نئو ليبرال ها به كی می گفتن؟ بعد هم يعنی چه كه نئو ليبرال ها اين حقوق را ايجاد كردند؟ مگه حقوق را می شود ايجاد كرد؟ احتمال منظورت اينه كه بعضی دولت ها از حقوق بشر استفاده ابزاری می كنن. اين موضوع كه تا حدی هم درست است در مقوله چگونگی پياده شدن اين حقوق قرار می گيرد نه در حوزه بحث من كه اصل اين حقوق است