و درد را سه گونه بودي. يكم درد آن است كه در فراق معشوق بمانی و همچون شمع در طلبش بسوزی كه گفته اند درد فراق را تنها همتا درد زادن بود
و ديم درد آن كه معشوق به برت باشد و در كنار، اما بدانی كه نظرش با دگران است. اين هر دو را گرچه طالبان سالك به جان خواهند آزمود اما بدان كه هر دو از مراتب مادون طريقت باشد
اما سيم درد که درد قلندران است آن كه در ميانه بازار و خلق باشی و بضاعت مزاجت چنان عرصه را بر تو تنگ رساند كه جز آبريزگاه در نظرت نيايد
بيت
مرا به كار جهان هيچ التفات نبود
رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست
و نقل است كه شيخ ما عليه الرحمه زمانی كه در بلاد كفرستان به تبليغ طريقت بود روزی ميانه ميدانش چنين دردی در گرفت. منظر ديدش به سياهی نمود و جز طلب آبريزگاه در نظرش هيچ نبود. و از چندی سيمين ساعدان سيمين ساق كه از جنود شيطان عليه العنه باشند به طلب بر آمد كه جز ريشخند جواب نايافت
و از قضا درهمی نيز با شيخ نبود كه شايد آبريزگاه عمومی مداوای درد شود. و از قضای روزگار غدار هيچ مك دونالدی هم در اطراف نه، كه بتوان به تظاهر اطعام اندر شد و به مقصود دل رسيد
پس شيخ ما چاره را تنها در آن ديد كه به يكی از مطبخ های ايتاليايی كه پيش از آن هيچ التفاتش نبود اندر شود و بعد از سپردن بار خويش يك راست به منزل محبوب شتابد
نقل است كه شيخ را پس از راحتی چاره نبود الا آن كه نان و نمكی در آن سرا زند و مال ها خرج كند كه تا پيش از آن هرگز ننموده بود. گفته اند كه شيخ پس از چهل سال عبادت در آخر عمر نيز از آن طعام به نيكی ياد كرد و گفت كه هنوز آن طعم به زير دندان است. و اوتاد طريقت از اين رضايت كه شيخ ما به پرداخت آن دراهيم داد نام او را شيخ رضايی نهادند تا مر دلالتی باشد از اين پس سالكان طريقت را
و من كه از نوادگان شيخ ام تو را فاش كنم كه سبب اين همه تعب و سختی شيخ را هيچ نبود الا آن تنقلات و ترشيجات كه از سرای وطن به هديت رفته بود و البته كه هيچ كدام استاندارد نبود . ح.ش
3 comments:
http://www.pinocchiocircle.blogfa.com/
با احترام
hi, very elated to have found you here!
گرسنه تشنه دلواپس پریشان
ازآن بدترمثانه انفجاری
بمان با شاش توی راه بندان
جهنم رااگر باور نداری
دراین بیچارگی پروردگارا
زتو نومیدبودن اشتباه است
کناری گوشه ای جایی خلایی
خداوندا بهشتت مستراح است
Post a Comment