Monday, 21 May 2007

روزهای مفرح

اين روز ها فصل امتحانات در دانشگاه ما است و من طبق معمول چند سال پيش مراقب جلسه امتحان هستم. كار راحتی است كه دانشگاه هر سال به دانشجويان تحصيلات تكميلی و فارق التحصيل ها پيشنهاد می كند و به عنوان يك كار نيمه وقت درامد خوبی هم دارد. اما ديدم گفتن چند چيز از اين ماجرا خالی از لطف نيست. اول اين كه چون معولا در جلسه اتفاق خاصی نمی افتد و سوال ها هم بيشتر تحليلی است و بچه های اين جا هم مثل ايرانی ها در انواع تقلب استاد نيستند، جلسات امتحان خسته كننده است و به توصيه خود دانشگاه ما حق داريم در اين زمان كتاب های شخصی خودمان را بخوانيم. پس اين روز ها چگالی رمان خواندن من بالاست

اما چند چيز در مورد امتحان ها در اين مملكت. دوست دارم بعدا مفصل تر در مورد تحصيل در انگليس بنويسم اما فعلا بگويم كه درس خواندن اين جا كلا از آن جان كندنی كه ما در ايران بهش درس خواندن می گوييم راحت تر است. دانشجوی سال اول خيالش راحت است كه چون تازه وارد محيط شده نمره های سال اول در معدل كل حساب نمی شود و او فقط بايد درس ها را پاس كند. نمره پاس كردن هم 40 درصد است كه يعنی 8 از 20 به حساب ما

اما در جلسه تمام امتحان هايی كه من داشتم (شايد به استثنا زبان های خارجي) لازم نيست كه دانشجو به همه سوال ها جواب دهد. اگر در طول سال 8 مبحث در درس بحث شده از هر كدام از آن ها سوالی در امتحان هست اما هر كس مختار است مثلا 2 يا 3 سوال بردارد و فقط همان ها را جواب دهد. يعنی از نظر استاد اگر تو 2 يا 3 مبحث را خوب بفهمی برای پاس كردن كافی است. سوال ها هم همه جنبه تحليلی دارد. از آن سوال های مزخرفی كه ما در امتحان ها (مخصوصا رشته های علوم انساني) به ملت می دهيم كه نظر فلان فرد را در مورد فلان چيز بگو خبری نيست. اين جا بايد نظر خودت را پرورش دهی و برای آن استدلال كني. بيشتر از آن كه چه می گويی مهم آن است كه چگونه می گو يي. البته در طول سال بايد مقاله هم نوشت و در مورد مقالات هم اصل همين است. ديگر نمی شود چند خط را از بقيه ترجمه كرد و داد به خورد استاد و او هم نخوانده نمره بدهد

اما برای من جالب نحوه مديريت دانشگاه است برای ممتحن ها. مثل هر كار ديگری در اين مملكت اگر تو قرار است كاری بكنی قبل از آن بايد در يك جلسه توجيهی به تو بگويند كه وظايف تو چيست، حالا مهم نيست اين كار چقدر واضح يا پيش پا افتاده باشد. دانشگاه يك جلسه می گذارد و برای شركت در آن پول هم ميدهد و همه چيز را از سير تا پياز توضيح می دهد. اگر كسی خواست دستشويی برود بايد چه كار كرد. اگر كسی دير آمد بايد چه كار كرد. اگر كسی وسط جلسه مريض شد بايد چه كرد. اگر تقلب كرد چه، اگر ....

اين خصلت را ظاهرا همه ممالك مترقی دارند كه همه چيز را اول توضيح بدهند و بعد هم طبق آن انتظار داشته باشند. ( البته شنيده ام كه آلمان ها در اين كار هم وسواس ژرمن خود را دارند و برای هر كار بديهی هم كلی راهنما و توضيح بهت می دهند). حالا ياد يك خاطره افتادم كه بی ربط نيست. چند سال پيش كه هنوز دانشجو بودم برای يك كار پاره وقت و گير آوردن يك كم پول برای سفر رفتم به يك كارخانه بسته بندی مواد غذايی برای كار. آن جا می دانستند كه من دانشجوی دكترا هستم اما طبق معمول روال كار انجام شد و بعد خواستند ببينند ما برای آن كار مناسب هستيم يا نه. در كارخانه بايد بسته ها را می شمرديم و روی هم در پالت های چوبی می گذاشتيم. امتحان هم اين بود كه ببينند ما چهار عمل اصلی بلديم يا نه. يعنی مثلا ميپرسيد 12 بعلاوه 9 می شود چند. به آن طرف ربطی نداشت كه من دانشوی دكترا هستم و لابد جمع بلدم. او دنبال يك نفر آدم برای كار خودش بود و آن طرف بايد جمع بلد بود و حقوقش هم در حد همين كاری بود كه می كند. حالا تو هر كه می خواهی باشی باش

به هر حال روزهای مفرحی است. در جلسه امتحان می نشينم و ياد خاطرات امتحانات مرگباری كه در شريف داشتم و روش های تقلب می افتم، و گاه گاه هم رمان می خوانم. ح.ش

8 comments:

Anonymous said...

سلام
1)خيلي جالبه. ما كه هميشه در لاك ايران بوده ايم خيلي سخته برامون كه اين جور درس خوندن رو هم تصور كنيم.
2)نوشته هاتون رو كه ميخونم احساس آرامش ميكنم.
از قلموتن خوشم اومده
با هم دوست باشيم
:D

موفق باشيد

Anonymous said...

من که تا یادم می‌آید خیلی اهل تقلب نبودی، پس احتمالا شاگردها هم از دستت راحتتند!!ه

Anonymous said...

توبه کردم که دگر درس نخوانم همه عمر
که دراینجا طلب علم ندارد سودی

Anonymous said...

توبه کردم که دگر درس نخوانم همه عمر
که دراینجا طلب علم ندارد سودی
رضا

Anonymous said...

خيلي جالب بود.
از اين مطالب مقايسه اي بيشتر بنويسيدمخصوصا مقايسه بين دو نظام آموزش عالي

Anonymous said...

سلام
ببين تو دچار سيندروم ممتحنين كهن سال شدي!
پشت ميز مي نشينند و فكر مي كنند كه هيچ كس تقلب نمي كنه! بعضيهاشون به تقلبهاي دوران تحصيل خودشون فكر مي كنند و اينكه بچه هاي اين دوره چقدر بي بخارند كه ... بعضي هاشون ترجيح ميدهند كه به جاي مراقبت، كتاب رمان بخونند. ولي تقلب هميشه وجود داشته و خواهد داشت يه چيزي مثل قانون جاذبه ميمونه همه جا هست. حالا فردا نياي بگي اينجا چون مال خود نيوتن ايناس قانون جاذبه اش يه جور ديگه است!
ارادتمند
مهدي

Anonymous said...

بابا آن لاين
پي ام بده

Anonymous said...

این سوتی فارق !التحصیل از کجا آمده؟