Friday 25 May 2007

فارسی آموزی به خارجی ها

امروز امتحان درس فارسی من بود و ديدم اگر الان راجع به فارسی آموزی به خارجی ها ننويسم شايد ديگر هيچ وقت فرصت اين كار پيش نيايد. خيلی نمی خواهم وارد جزييات فنی اين بحث شوم و اصولا سواد آن را هم ندارم. فقط بنابر تجربه كاری چند نكته به نظرم می رسد

بازار آموزش فارسی در دانشگاه های مختلف دنيا و به خصوص آمريكا اين روزها بسيار گرم است. يك جستجوی ساده نشان می دهد كه چه تعداد از دانشگاه های جهان درس فارسی دارند. علت می تواند چيزهای مختلف باشد اما مسايل سياسی قطعا بی اثر نيست. تب بحث در مورد بنياد گرايي، فرقه های اسلامي، شيعه شناسي، تروريسم مذهبی و ... همه باعث می شود خيلی از محافل آكادميك افراد را سوق دهند به مطالعات شرقی و ايراني

اما به نظر من مهمترين مشكل در آموزش فارسی نبود يك يا چندين منبع خوب برای اين كار است. من البته منابع زيادی را ديده ام، چه آن ها كه اخيرا در آمريكا منتشر شده، چه آن ها كه وزارت امور خارجه چاپ كرده و چه آن ها كه خارجی ها نوشته اند

اما مشكل اساسی كجاست؟ همه می دانيم كه آموزش زبان در واقع آموزش يك فرهنگ هم هست. وقتی شما انگليسی ياد می گيريد در خلال ياد گرفتن زبان ياد می گيريد كه روابط اجتماعی مردم در انگليس چطور است، جوان ها چه كار می كنند، روابط مرد و زن چگونه است و .... اصولا يكی از جذابيت های آموزش زبان هم اين است

همين نكته هميشه برای ياد گيری زبان خارجی در سيستم رسمی آموزش ايران مشكل ساز بوده است. مقامات آموزش و پرورش و دانشگاهی به دليل ملاحظات ايديولوژيك هيچ وقت مايل به تزريق فرهنگ غربی از لابلای متون زبان نبوده اند. لذا تا آن جا كه من ياد دارم هميشه متون زبان ما نه تاليف انگليسی زبان ها بلكه تاليف ايرانی ها بوده و مواد آموزش آن هم به گونه ای بوده كه فرهنگ را منتقل نكند. هدف اصلی آن بوده كه ارزش ها و نظام زندگی رسمی و مقبول در كشور را به زبان انگليسی هم ترجمه كند

اما نگاهی به كتاب های معتبر آموزش زبان در دنيا نشان می دهد كه هر كتاب دقيقا بر اساس اين كه در كدام كشور و فرهنگ نوشته شده كتابی برای شناخت فرهنگ هم هست. يك مثال ساده تفاوت كتاب های آموزش زبان انگليسی است كه در آمريكا و انگليس نوشته شده اند. سبك آموزش زبان آمريكايی شما را درگير با فرهنگ آمريكا می كند، مناسبات اجتماعی بازتر و نحوه زندگی صنعتی تر آمريكا را به شما ياد می دهد، خيلی در قيد و بند تاريخ و عتيقه جات نيست، با زبان خيلی راحت برخورد می كند و اجازه شكستن كلمات، كوتاه كردن آن ها و خلاصه حرف زدن آمريكايی را به شما مي دهد. اما بر عكس متون آموزش انگليسی كه در بريتانيا چاپ می شود محافظه كار تر است، به تاريخ اشيا و عتيقه جات اهميت می دهد، مواد خواندنی را از فرهنگ اين مملكت بر می دارد، صحبت كردن سليس را بيشتر ياد می دهد و غيره

حالا بر گرديم به آموزش زبان فارسي. مهم ترين ايراد كتاب های فارسی آموز كه من ديده ام آن است كه فرهنگ زندگی ايرانی را به يك خارجی منتقل نمی كنند. متونی كه در خارج از ايران تاليف شده بيشتر سبك زندگی غربی را به فارسی در آورده است. مواد خواندنی آن كمتر مربط به ايران امروز است، اگر هم در مورد ايران باشد اسير دام كهنه پرستی است و حكايت از روزگار پر افتخار ما در قرون ماضی دارد. متونی هم كه در ايران تاليف شده باز فرهنگ معاصر و رايج ما را نشان نمی دهد. اين ها اكثرا متونی خشك و بی روح اند كه پويايی جامعه ايران و مناسبات آن را نشان نمی دهند

جای فارسی آموزی قوی كه از روی اصول علمی تهيه شده باشد و در ضمن جامعه امروز ايران را هم نشان دهد و از همه مهم تر همراه با ملحقات صوتی و تصويری با كيفيت مناسب باشد خالی است. برای مثال چنين كتابی بايد خلقيات خاص ما ايرانی ها مثل تعارف كردن، اهميت خانواده، غيبت كردن پشت سر يكديگر، لهجه های مختلف در ايران. جغرافيای ايران، مكان های ديدنی شهر تهران، مناسبات مرد و زن در ايران، مراسم ازدواج در ايران، مسايل سياسی در ايران و ... را نشان دهد

سال پيش كه من فارسی پيشرفته هم درس می دادم يكی از دانشجو ها گفته بود من از درس فارسی مقدماتی خوشم آمد و فارسی پيشرفته هم گرفتم چون تمام مطالب درس در مورد خوردن بود، ايرانی ها فقط می خورند و همه جمله ها در مورد غذا، آش، گوشت، صبحانه و ... بود. دانشجوی بينوا راست می گفت. من بعدا جزوات درسی استاد قبل از خودم را ديدم. بيش از نود درصد درس ها در مورد شخصيتی به نام حسن بود كه يا می خورد يا به رستوران می رود يا دير به كار می رسد و .... ح. ش

2 comments:

Anonymous said...

سلام
حسين خان! تلويزيون ديشب يه برنامه داشت كه توي اون آقاي دكتر خالصي براي كنكور تست ادبيات ياد ميداد. يه اعتراف تكان دهنده اينكه بنده با اين همه وجنات و سكنات تقريبا بيش از 60% موارد دستوري رو براي اولين بار بود كه مي شنيدم. يعني دستور زبان ادبيات فارسي از سال چهارم دبيرستان كه ما بوديم تا حالا كلي تغيير كرده! يعني تر اينكه ما هنوز خودمون يه دستور زبان درست و درمون نداريم! يعني تر تر اينكه اگه شما هم با سواد ادبيات چهارم دبيرستانت داري خلق الله رو سر كار ميذاري واي به روزي كه بگندد نمك! از طرف ديگر خوب يادمه كه تو دبيرستان هر وقت قرار ميشد يه انشا بنويسم جونم بالا ميومد با اون ابوالقاسمي و ابوطالب و ... جداً مكافاتي بودا! حالا ملت دبيرستاني وبلاگ مينويسند توپ! گرچه كليش كپي پيسته ولي مينويسند. يعني يه جورايي وارد عرصة ادبيات شدند و تآثير و تآثر خودشون رو دارند. عرصة گسترده‌اي كه به اين راحتي نميشه كنترلش كرد
زت زياد
مهدي
پي نوشت : من با اين كامنتهايي كه براي تو گذاشتم خودم ميتونستم يه وبلاگ راه بندازما

Majid said...

That was interesting. I agree with most of the points you raised. good luck