Friday 23 October 2009

فلسفه به چه كار مادر شهيد مي‌آيد – يا «هيات گزينش استاد» دقت كن، دقت كن

برنامه «فلسفه براى كودك» چندى است در ايران و از جانب مراكز گوناگون، با كيفيتهاى گوناگون، پى گرفته مىشود. شايد روزى در مورد آن كمى بيشتر نوشتم، به خصوص كه در شوراى كتاب كودك هم در سال گذشته تعدادى آثار مربوط را بررسى كردهايم. يكى از مراكزى كه اين برنامه را دنبال مىكند «بنياد حكمت اسلامى صدرا» است كه تا به حال دو ويژهنامه هم در اين باب درآورده و سايتى هم دارد. من فعلاً قصد نقد رويكرد اين نهاد را به موضوع فلسفه براى كودك ندارم، گرچه به نظرم نقدهاى زيادى بر آن وارد است، و از همه مهمتر آن كه بيشتر تاكيد اين گروه بر آموزش محتوايى خاص به كودك است تا دادن نوعى مهارت به او

اما در دومين ويژهنامه اين مركز مصاحبهاى هست با آقاى دكتر احد فرامرز قراملكى از اعضاى هيات علمى دانشگاه تهران. قبلاً هم ايشان را در «رسانه ملى» ديده بودم و از نظراتش بهرهها برده بودم، اما ديدم اين مصاحبه با ايشان قطعاً تحفه ديگري است

ايشان مىفرمايند: ما ادعا داريم و اين ادعايمان هم حقيقى است كه از يك غناى فلسفى برخورداريم، منتهى يك مشكل داريم و آن اين است كه اين غناى فلسفى را به جامعه ارتباط ندادهايم. حالا بياييم يك جور ديگر بگوييم، اين وجود رابط و مستقل ملاصدرا را بياوريم و در جهانبينى رايج زندگى پياده كنيم، براى توضيح بايد عرض كنم كه ما يك انديشه فلسفى داريم به نام وجود رابط و مستقل، حالا بياييم همين انديشه را در زندگى روزمره نشان دهيم. من يك مثال ساده عرض مى كنم: مادرى را در نظر بگيريد كه يك جوان رشيدى دارد و دائماً به جوانش توجه ميكند، به جوانش ميرسد، به كتش نگاه ميكند، با اين هدف كه اگر كتش كثيف شده، آن را پاك كنم. اتو ندارد، اتو كنم. پاره شده، بدوزم. كهنه شده، عوض كنم، حالا اين فرزند رشيد، شهيد شده و كتش در كمد هست. اين بار مادر به كت فرزند نگاه ميكند، اما نگاهش با قبل فرق دارد. اين بار نه كهنه بودن آن را ميبيند، نه پارگى و نه كثيفيش را. اين بار با نگاه به كت، فرزندش را ميبيند، چرا كه در نگاه اول كت هويت مستقلى داشته، اما حالا كت نمادى است براى فرزندش، يعنى وقتى كت را ميبيند، بچهاش را ميبيند. نگاه ربط انگارى، بينش عاشقانه به ميان مىآورد، بنا بر اين ما بايد نگرش را عوض كنيم، يعنى به طور ملموس و از طريق تبليغ، كاربرد فلسفه را به همه افراد جامعه نشان دهيم كه اگر يك خانم خانهدار، آقاى كارمند و حتى يك كودك، نگاه فلسفى داشته باشند، مهارت زندگى كردن را دارند و با اين ديد، احساس نياز به فلسفه توسعه پيدا ميكند. ص 17-18. ه

در پايان مصاحبه هم ميفرمايند: در آخر بايد بگويم كه با اين پيشينه غنى ملى مذهبىيى كه ما داريم، بايد فلسفه و كودك را ما به غرب صادر كنيم، چون ما بر سر گنج نشستهايم. بر سر گنج از گدايى مردهام / زانكه اندر غفلت در پردهام. ص 23. ه

شما فكر ميكنيد در چند كشور از كشورهاى جهان، هيات علمى معتبرترين دانشگاه پايتختش به خود حق ميدهد چنين مطالبي سر هم كند؟ آقاى استاد نمىدانى كاربردى كردن فلسفه يعنى چه، ايرادى ندارد، لازم نيست كه حتماً حرف بزنى. واقعاً بعضى وقتها فكر مىكنم با بعضى از اين اساتيد علوم انسانى، همان بسته شدن اين رشتهها براي كشور مفيدتر باشد. حالا فكرش را بكنيد سر كلاس درس چه به دانشجو تحويل داده ميشود. يعنى واقعاً گزينش علمى استاد در ايران وجود دارد؟ ح. ش

3 comments:

رضا said...

سلام. با اين حساب ما واقعا کلي شانس آورديم که در کودکي از فلسفه در مدرسه بي​بهره مونديم، والا الان کارمون با درمانگاه و مرکز توانبخشي ذهني بود!

ماکوان said...

سلام ...دکتر جان منظوری نداشت همینطوری گفت! بعدش هم شما فقظ به استادای فلسفه کار داری یا مزخرفات بقیه را هم میشنوی! با این حالت یه سخنرانی احمدی نژاد رو ببینی ور می افتی!

Anonymous said...

سلام
ببخشید به نظر شما مثال ایشان اشکالی داشت؟ تا جایی که من فهمیدم می گفت که آن کت یک وجود جدیدی برای مادر شهید پیدا می کند. وجود رابط و مستقل.

این رویکرد در تخطئه فرد به جای صحبت در مورد نظر فرد - ولو اشتباه - به نظر من برازنده نیست.

با احترام