Sunday 10 June 2007

ترجمه یکی از غزلیات حافظ

من هم مثل هر ايرانی پاك نهاد ديگری كوشيده ام تا آن جا كه از دستم بر می آيد در معرفی مام ميهن و افتخارات آن به خارجيان بكوشم. چند وقت پيش يك قطعه موسيقی سنتی با صدای استاد كه يكی از غزليات آسمان فرسای حضرت حافظ را همچون هميشه استادانه خوانده بود به دوستی خارجی دادم. دوستم كار را بسيار پسنديد و گفت كه موسيقی بسيار آرام بخشی است. بعد اظهار علاقه كرد كه در مورد شعر هم بيشتر بداند و من سعی كردم اين غزل حافظ را برايش توضيح دهم

زلف بر باد مده تا مدهی بر بادم
ناز بنياد مكن تا مكنی بنيدم

خوب اين جا شاعر خطاب به معشوقش می گه كه موهاتو جمع كن اين قدر پخش و پلا نباشه، تو آخرش اين جوری منو به باد ميدي. اين قدر ناز و ادا از خودت در نيار، آخرش خونه خرابم می كنی

می مخور با همه كس تا نخورم خون جگر
سر مكش تا نكشد سر به فلك فريادم

اين بيت يعنی اين كه هی نرو با هر كس و نا كسی مشروب بخور، خون به جيگرم كردي. حالا باز سركشی كن تا صدای منو در بياری

زلف را حلقه مكن تا نكنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

اين جا شاعر رو به معشوقش می گويد موهاتو فر فری نكن (مثلا بيگودی نپيچ)، آخرش من می رم پشت ميله های زندون. بعد می گه مو هاتو باز نذار، آخرش با اين موها مارو به باد فنا می دي

دوست من: اين شاعر عجب حساسيتی به موهای معشوقش داشته. ولی خوب اون حق نداشته در مورد مدل موهای كسی نظر بده

يار بيگانه مشو تا نبری از خويشم
غم اغيار مخور تا نكنی ناشادم

اگه می خوای كلاهمون تو هم نره بجز من با هيشكی دوست نشو. اين قدر غصه در و همسايه رو نخور، بابا اين جا رو كردی ماتم سرا

دوست من: اين يارو مريض روانی بوده؟ خوب معشوقش دوست داشته با بقيه هم دوست باشه، چه عيبی داره؟

رخ برافروز كه فارغ كنی از برگ گلم
قد برفراز كه از سرو كنی آزادم

لپاتو گلی كن تا من ديگه به گلی خانم فكر نكنم. يه جوری هم قد تو بلندتر كن تا من از فكر خانم سروی بيام بيرون

شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
ياد هر قوم مكن تا نروی از يادم

هر جا با هم می ريم مهمونی هی نشين محفل گرمی كن جلو همه، آخرش خودمو می سوزونم ها! هی نشين ياد كس و كار و فاميلت كن و گرنه نه تو نه من

شهره شهر مشو تا ننهم سر در كوه
شور شيرين منما تا نكنی فرهادم

خوب توضيح اين يكی يك كم سخته اما خلاصه اين كه می گه حالا مهمونی هيچ، حداقل تو شهر انگشت نما نشو، آخرش من سر می ذارم به بيابون از دست تو. بعد می گه اين شيرينو نكن الگوی خودت. آخرش من هم مثل فرهاد خان خل می شم ها

رحم كن بر من مسكين و بفريادم رس
تا به خاك در آصف نرسد فريادم

اگه می خوای اين همسايه ها و آقای آصف اين قدر از سر و صدا و داد و فرياد ما شكايت نكنن، يك كم دلت به حال من بسوزه، يه ذره به حرف من گوش كن

حافظ از جور تو حاشا كه بگرداند روی
من از آن روز كه در بند توام آزادم

بازم هر چی باشی من خر دوستت دارم، محاله ولت كنم. تازه از وقتی بخاطر تو افتادم زندون فهميدم آزادی يعنی چی

دوست من: راستش من خيلی نفهميدم، اما كلا انگار يك اختلاف خانوادگی يا نوعی حسادت بود. اما نمی فهمم چرا اين خواننده اين همه با غم اين ها رو می خونه

من: هان؟ آهان! من خودم هم مطمئن نيستم، اما فكر كنم استاد هم يك جورهايی ناراحته كه اين همه به زن ها ظلم ميشه و اين غم تو صداش موج می زنه

دوست من: آهان

من: البته می دونی قضیه به همین سادگی هم نیست. این شعرها بجز اين معنی ظاهری يك معانی پنهانی عرفانی هم داره، يعنی خيلی خلاصه بگم در مورد خدا و يك نيروی برتره

دوست من: آهان! يعنی اون قضيه موهاتو فری نكن، موهاتو جمع كن، موهاتو باز نگذار و اين ها در مورد يك مقام روحانيه؟

من: خوب می دونی من بعدا سر فرصت بايد برات توضيح بدم. فعلا برای قدم اول همين كه از اين موسيقی خوشت آمده كافيه.ح.ش

2 comments:

Anonymous said...

ممنون

gorg_e_pir97 said...

shayad in ahmaghane tarin tarjomeii bood ke mishod az shere hafez kard ,shero ba deghate kafi bekhoon ,age be in rahati bood hame shaera mitoonestan hafez beshan ,mesra be mesraesh sarshar az ma'anie bolande ,kharabesh nakon lotfan ,vase doostet khasti tozih bedi dar hamin had kefayat mikone harchand kheili behtar mitoonesti tozih bedi ,vali vase irani jama'at lotfan hichvaght injoori ma'ni nakon ,movaffagh bashi